ناداری
گوشیمو یه جوری کوک کرده بودم که بیدار شم و برم اگه غذای اضافه ای هنوز مونده , بگیرم . رسیدم به مسیول مربوطه و در جواب درخواست من گفت باید بری نگهبانی خوابگاه 2500 کارت بکشی و فیششو بیاری تا بهت از غذاهای اضافه بدم . با انبوهی از تعجب و دلخوری و حق به طرف دادن و فیلینگ بی پولی(!) و یه ذره خواب آلودگی برگشتم سر جام و خوابیدم دوباره ...
نصف سالاد ماکارونی هم اتاقیم مونده بود , اونم غذا نداشت ولی خوب از سر کوچه سالاد ماکارونی آماده گرفته بود واسه خودش , داشتم اون یک سوم نون سنگکی که گرم کرده بودم رو با نصفه سالاد میخوردم و سعی داشتم یه مقداری تهش واسه خود صاحب غذا بمونه که خودش یه خورده بخوره آخر شبی . تو همین لحظه ها داشتم به یکی دو شب گذشته فکر میکردم که به لطف این تخفیف های اپ های غذا به مردم ده , چقدر سیر و پر شده بودیم و زندگی اون روی لاکچریشو به ما هم نشون داده بود !