جمعه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۶، ۱۱:۵۷ ب.ظ
فرند زون به بیان ادبی !
" کوشید لبخندی بزند و آرام شود ،اما چانه اش می لرزید و سینه اش همچنان در تلاطم بود .
بعد از دقیقه ای سکوت گفت : به شما فکر می کنم. شما چقدر خوبید. دل من باید از سنگ باشد که این صفای شما را احساس نکنم... می دانید که الان چه فکری در سرم بود؟ شما دو نفر را با هم مقایسه می کردم. چرا شما جای او نیستید؟ چرا او به خوبی شما نیست؟ درست است که من او را بیش تر دوست دارم، اما شما از او خیلی بهترید! "
شب های روشن - فیودور داستایفسکی - نشر ماهی - ترجمه سروش حبیبی
۹۶/۱۲/۲۵