شنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۱:۱۱ ق.ظ
از دست دادن یک دست آزاد
یکی از معدود چیزایی که از دار دنیا داشتم دست آزاد (هندز فری) سفیدم بود. چند وقت پیش یکی از گوشهاش خراب شد ولی من هنوز بهش اعتماد داشتم و میدونستم که هنوز میتونه کار کنه , ضمن این که تو زوایای خاصی هر دو گوشش کار میکرد و اینا باعث شده بود من هنوز با هندزفریم حال بکنم ...
اما ... این فلک بوقلمون و جهان پتیاره , چشم دیدن هندزفری نگون بخت مرا نداشتند . یک روز صبح که داخل تاکسی به سمت دانشگاه روان شده بودم , دیدم که ای دل غافل هیچ گونه صوتی از این سفید دوست داشتنی خارج نمیشه , هر چقدر که هندزفری رو تاب دادم و به جهات مختلف متمایل کردم تغییری حاصل نشد ...
پ.ن. 1 : به هیچ عنوان نتونستم دیگه ازش صدایی خارج کنم ...
پ.ن. 2 : تصویر ذیل حاصل ایده پردازی بنده و خواهر گرامی در واپسین ساعات شبه ...
پ.ن. 3 : قسمتی از متن رو از داستان کباب غاز استاد جمال زاده گرفتم ...
اما ... این فلک بوقلمون و جهان پتیاره , چشم دیدن هندزفری نگون بخت مرا نداشتند . یک روز صبح که داخل تاکسی به سمت دانشگاه روان شده بودم , دیدم که ای دل غافل هیچ گونه صوتی از این سفید دوست داشتنی خارج نمیشه , هر چقدر که هندزفری رو تاب دادم و به جهات مختلف متمایل کردم تغییری حاصل نشد ...
پ.ن. 1 : به هیچ عنوان نتونستم دیگه ازش صدایی خارج کنم ...
پ.ن. 2 : تصویر ذیل حاصل ایده پردازی بنده و خواهر گرامی در واپسین ساعات شبه ...
پ.ن. 3 : قسمتی از متن رو از داستان کباب غاز استاد جمال زاده گرفتم ...
۹۵/۱۲/۲۸