صندلی تکی

چهارشنبه, ۱۱ اسفند ۱۳۹۵، ۰۲:۴۸ ق.ظ

خود عزیزم

و بالاخره پس از مدتها تکانی به خودمان میدهیم ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ اسفند ۹۵ ، ۰۲:۴۸
امین جهانی
شنبه, ۷ اسفند ۱۳۹۵، ۰۳:۰۶ ق.ظ

خوشی کوچیک

اول باید یه نمکدون خالی پیدا کنین , خوب حالا توش آب بریزین  و از این جام آب بنوشین !!!

مسخره است ولی خیلی حس جالبی داره !!!

 

 

این آهنگه هم هیچ ربطی این پست و یا حتی هیچ چیز دیگه ای نداره ...

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۹۵ ، ۰۳:۰۶
امین جهانی
دوشنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۵، ۰۳:۵۲ ق.ظ

Love In The Time Of Cholera

بعد از چند وقت بالاخره یه فیلم خوب دیدم , عشق سالهای وبا , وقتی فیلمش انقدر جذاب بود معلوم نیست که چقدر رمانش جذاب بوده ...


من هیچی نیستم .
التیام نخواهم یافت ...
هیچ وقت .
من با صاعقه عشق صدمه دیدم ...
و جوری سوختم که قابل التیام نیست
فرمینا، مثل یه خورده شیشه ست که نمیشه درش آورد
هر جا که برم فرقی نمی کنه، اون قسمتی از من شده
هر جا که، اون هست ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۵ ، ۰۳:۵۲
امین جهانی
دوشنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، ۱۲:۰۴ ق.ظ

ابری با احتمال بارش تگرگ


با چند نفر از رفقا رفته بودیم یه جایی به نام پادر , به اهالیش میگن پادری !

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۵ ، ۰۰:۰۴
امین جهانی
پنجشنبه, ۲۳ دی ۱۳۹۵، ۰۴:۵۵ ق.ظ

ول گردی را بسیار دوست میدارم ...

واقعا نمیدونم قبل از اینکه بیام بیان وقتمو چجوری میگذرونم , وقتی میخوای وقتتو بدون هدف بگذرونی خوندن پستای وبلاگ نویسا خیلی خیلی جذابتر و مفید تر از ول چرخیدن توی تلگرام و اینستاگرامه ...

هیچی تو فضای مجازی با پیدا کردن یه وبلاگ خوب جدید قابل مقایسه نیست , بعضی وقتا میشه که تا نزدیکای یه صبح تو یه وبلاگ میمونم و تقریبا تا روز پیدایش اون وبلاگ رو میخونم

گاهی وقتا هم چک کردن وبلاگای تازه به روز شده هم خیلی خوبه ...

کلا مرسی از بیان و البته مرسی از  وبلاگ نویسای خوبش ...

 

 

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ دی ۹۵ ، ۰۴:۵۵
امین جهانی
يكشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۵، ۰۸:۰۰ ب.ظ

فانتزی فرانسوی

ساعت یک بعد از ظهر تو یک از خیابونای پاریس رو در نظر بگیرین , خیابونه کلا سنگ فرشه و سر چهار راه , روبروی میوه فروشی یه کافه هستش .
بعد حالا فرض کن با دلبر سر یه میز نشستین و روی میز یه پارچه چهار خونه سفید با خط های قرمز داره .
خانم هم یه لباس تابستونی پارچه ای قرمز تنشه و یه کلاه حصیری با یه ربان خوشگل روی سرش کرده .

قهوه توی فنجون های سفید چینی رو میزه و تو داری معشوقه ات رو نگاه میکنی که داره قهوه اشو مینوشه و متوجه میشه که تو داری نگاهش میکنی و بهت لبخند میزنه ...

بعد از کافه , میرین کنار چمن های اطراف رودخونه ای که از وسط پارک میگذره میشینین ...اونجا هم روی یه پارچه سفید و قرمز (شبیه همونی که روی میز کافه بود مثلا) میشینین ...تو کتاب میخونی و اون سرشو روی پاهات گذاشته و به صدات گوش میده ... هر از گاهی به صورت معصومش نگاه میکنی که با خودت میگی خدای من , از اون زیبا تر هم هست ؟

کم کم غروب میشه و روی پل در همون رودخونه کذایی در حال قدم زدن هستین و صحبت میکنین ...

قدم زدن با هم تو اولین ساعتای تاریک شدن هوا ... نسیم مطبوع تابستانی و بازاری که تازه از خلوتی در اومده ... شوخی کردن ها و خندیدن ها و گره خوردن نگاه ها ...


پ.ن. : در حال حل تمرینای الگوریتم و گوش دادن موزیکای یانی مطالب بالا اومد تو ذهنم ....
۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ دی ۹۵ ، ۲۰:۰۰
امین جهانی
چهارشنبه, ۸ دی ۱۳۹۵، ۰۲:۵۶ ق.ظ

بامزه ترین چیز بی مزه ...


... shit happens
... and life goes on




۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ دی ۹۵ ، ۰۲:۵۶
امین جهانی
دوشنبه, ۶ دی ۱۳۹۵، ۰۱:۱۹ ق.ظ

من تو را دوست تر از جان میدارم

باور کن من هیچ وقت نمیخواستم اذیتت کنم ... نمیخواستم ناراحتت کنم ... دوست من ... این چه اشتباهی بود که گرفتارش شدیم ... مهربان ترین رفیق من ... عذر میخوام ازت ... عمیقا و قلبا متاسفم که ناراحتت کردم ...
تقریبا مطمینم که هیچ وقت اینو نمیخونی ولی بسیار بسیار عذر خواهم ازت ...
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ دی ۹۵ ، ۰۱:۱۹
امین جهانی
يكشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۵، ۱۱:۱۹ ب.ظ

سه روز از تو گذشت

منم که شهره شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم

که در طریقت ما کافریست رنجیدن

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۵ ، ۲۳:۱۹
امین جهانی
پنجشنبه, ۱۱ آذر ۱۳۹۵، ۰۸:۲۹ ب.ظ

Blue Post

بین عاشق شدن و مرگ

 مگر فرقی هست ؟


 وقتی از عشق نصیبی نبری

 غیر از آه ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۵ ، ۲۰:۲۹
امین جهانی